ج. در فرض سؤال خمس ندارد.
ج - بله، پرداخت آن واجب است اگر بعد از تعلّق خمس خریده باشد نه از درآمد سال.
ج - بعد از این که به تصرّف شما درآمد و مالک شرعى شدید، شما باید به نظر مرجع خودتان عمل کنید.
ج - بلى، جزو مؤونه است و خمس ندارد.
ج - خمس ندارد.
ج - اگر به اجاره بهاى آن خانه براى امرار معاش نیاز دارید، آن پول تعمیر مثل اصل خانه خمس ندارد.
ج - خیر، تعلق نمىگیرد.
ج - اگر از منافع کسب چیزى که به آن احتیاج ندارد خریده و یک سال از خرید آن گذشته، باید خمس آن را بدهد ولى اثاث خانه و چیزهاى دیگر که نیاز داشته و مطابق شأن خود خریده، اگر بداند که از فایده در بین سال خود آنها را خریده، خمس واجب نیست و اگر نداند، احتیاطا با حاکم شرع مصالحه کند (جهت اطلاع بیشتر به مسألهى ١۴١۵ رساله رجوع شود).
١۴١۵» کسی که خمس مال خود را نداده و فقیر شده، و یا اگر الآن بدهد فقیر میشود، همانطور که سایر بدهیها ساقط نمیشود، خمس مال او نیز ساقط نمیشود و باید به حاکم شرع مراجعه کند.
* کسی که از اول تکلیف خمس نداده، اگر ملکی بخرد و قیمت آن بالا رود، چنانچه آن ملک را برای ترقی قیمت نخریده باشد، مثلاً زمینی را برای زراعت خریده است، اگر پول آن را بعد از تعلق خمس به فروشنده داده، خمس همان پول را فعلاً باید بدهد و تفاوت ارزش پول را با حاکم مصالحه نماید. و با پرداخت خمس تصرفات قبلی بدون اشکال میشود، و اگر آن پول مشکوک در تعلق خمس بوده، احتیاطاً با حاکم مصالحه نماید.
* کسی که از اول تکلیف خمس نداده، اگر از منافع کسب، چیزی که به آن احتیاج ندارد خریده و یک سال از خرید آن گذشته، باید خمس آن را بدهد، ولی اثاث خانه و چیزهای دیگری که نیاز داشته و مطابق شأن خود خریده، اگر بداند که از فایده در بین سال خود آنها را خریده، خمس واجب نیست؛ و اگر نداند که از منافع در بین سال خریده یا بعد از گذشت سال، احتیاطاً با حاکم شرع مصالحه نماید.
ج - اگر عین مال متعلق زکات یا خمس باقى است، باید همان زکات یا خمس را بدهد و اگر عین آن مال از بین رفته ترکهى او بر آن زکات و خمس بالنّسبه توزیع مىشود.
ج - اگر براى تزیین او باشد و مناسب شأن، خمس ندارد.
ج - خیر، ندارد.
س938 - اگر طلا و زیورآلاتى که ن خریدارى مىکنند به عنوان زینت استفاده نشود؛ بلکه به عنوان ذخیرهى مالى نگهدارى شود، چه حکمى دارد؟
ج - آن مقدار که سال بر آنها گذشته، خمس دارد.
ج - منظور، شأن زندگى و مخارج خانه و خانوادهى او است نه شأن کسب و کارش، مگر این که کمتر از آن موجب شود که کسبى انتخاب کند که سبب مهانت و خوارى او باشد، مانند اینکه سبب شود تاجر، میوه فروشى جزیى کند که در اینصورت هم خمس ندارد.
ج - فقط سود آن، اگر زاید بر مؤونه باشد خمس دارد.
ج۱ - در فرض مذکور خمس ندارد.
ج۲ - در سال دوّم، اگر مازاد بر حاجت سال شد و ناچار به ذخیره براى رفع حاجت آینده نبود، احتیاطا خمس آن را بدهد.
ج۳ - در صورت مناسبت و شأن، خمس ندارد.
ج - سرمایه در حدّ شأن زندگى خمس ندارد و ازدیاد قیمت در فرض سؤال ـ اگر از تورّم نیست ـ حکم سود سرمایه دارد که مىتواند در مواردى تکمیل سرمایه کند.
ج - بر زاید آن از مخارج سال خمس تعلق مىگیرد.
ج - در اضافه بر خرج سال خمس دارد؛ مگر این که ناچار از ذخیره تدریجى براى امر ضرورى در آینده باشد که خمس ندارد. (مسأله ١٣٩١ رساله).
ج - خیر، صحیح نیست؛ مگر اینکه مال دیگرى را در عوض این عمل با او مصالحه کند در مقابل آنکه در مال اوّلى آن گونه رفتار کند.
ج - اگر امر صلح به صورت صحیح تمام شده است، تنفیذ ورثه لازم ندارد.
ج. مشترى مىتواند معامله بر بذر پیاز سفید را امضا کند و بر تفاوت قیمت بذر قرمز و بذر سفید با فروشنده مصالحه کند.
ج - در صورت اوّل عقد ضمان شرعى نیست؛ هر چند ممکن است گفته شود به عنوان شرط یا غیر آن ضامن است و در صورت دوم هم اگر به نحو اشتراک ضامن شدهاند، هر کسى به اندازهى سهم ضمانت خودش ضامن است.
ج - میزان در ضمانت شرعى، مدیون (بدهکار) بالفعل است که ذمّه به او انتقال پیدا کرده است و دارایى بالفعل ضمانتکننده، با فرض قبول مضمون له مطلقا شرط نیست.
ج - همان شخص ضمانت کننده، ضامن است.
ج - این کار مانند عقد ضمان است که معاملهى مراجعین موجب تحقق ضمان است که پس از حصول معامله و ایجاد اشتغال ذمه، ضمان حاصل مىشود و اگر با رضایت هر سه طرف باشد و واجد شرایط دیگر ضمان باشد، اشکالى ندارد.
ج - اگر تضمین به عنوان شرط ضمن عقدى لازم بین مالک و ضامن انجام گرفته است، شخصى که ضمانت کرده ضامن است و همچنین است عقد جایز تا وقتى که برقرار است، و عامل هم در صورت تعدّى و تفریط ضامن است.
ج۱ - صحیح است.
ج۲ - موضوع ضمان منتفى است.
ج - اگر فروشنده تنها چک او را وصول مىکند و او را مدیون خود مىداند ضمان است وگرنه ضمان مصطلح فقهى نیست.
ج - خیر، صحیح نیست؛ مگر اینکه مال دیگرى را در عوض این عمل با او مصالحه کند در مقابل آنکه در مال اوّلى آن گونه رفتار کند.
ج - له، باید خمس موادّ خوراکى داده شود و بدهى و قرض از موجودى کسر نمىشود؛ مگر مصداق مسألهى ١۴٠٠ رساله باشد.
١۴٠٠» اگر شخصی نتواند خرج سال خود را تأمین کند و سر سال پول و یا چیزهایی از مئونه در خانه زیاد بیاید، میتواند آنها را در مخارج مورد نیاز صرف کند و خمس ندارد.
ج - اگر بعد از وصول، از خرج سال زیاد بیاید، خمس دارد.
ج - اگر تعلق خمس به آن مال معلوم باشد، باید خمس آن را قبل از تقسیم بدهید.
ج - مصالحه بر آن فیش مانعى ندارد و اگر سال بر پول خودش گذشته، باید خمس آن پول را بدهد مگر از باب تبدیل مؤونه باشد که اگر سر سال زیاد آمد خمس دارد.
ج - اگر خودش بخواهد برود، خمس ندارد.
ج - اگرچه از درآمد سال واریز کرده، خمس ندارد.
ج - در صورت نیاز خمس ندارد، اگر آن موقع نمىتواند تهیه کند.
ج - باید خمس این پول را بدهند، زیرا با مرگ او آشکار شده که در واقع زاید بر مؤونه بوده است.
ج - وصیّت به این که اولاد پسر و دختر مساوى ارث ببرند، باطل است؛ مگر این که وصیّت نماید از ثلث بدهند.
ج - ورثه نمىتوانند خود تصرّف کنند و در صورت معذور بودن اوصیا از عمل کردن به وصیّت، به حاکم شرع ارجاع مىگردد تا جانشینى براى آنها معیّن کند.
ج - باید با نظر اوصیا باشد.
ج - اگر معلوم است که وصیت به تمام ثلث شده و ذکر موارد از باب تعدّد مقصود بوده است، زیادى آن باید در امور خیریه مصرف شود و اگر معلوم نیست و احتمال دارد منظورش اخراج از ثلث بوده نه وصیت به تمام ثلث، با اجازه ورثه در امور خیریّه مصرف شود.
ج - اگر وصى نباشد عمل به وصیت بر او لازم نیست، بلى در مورد مناسب اداى شهادت مىنماید.
س1000 - احکام تقلید چیست ؟
ج - دین اسلام بر اساس اعتقادات صحیح و حقّ و همچنین اعمال و دستوراتی در زمینههای گوناگون بنا شده است. در اعتقادات، تقلید جایز نیست؛ همچنین در اعمال و دستورات غیر اعتقادی که ضروری دین باشد تقلید در آن لازم نیست، ولی در غیر ضروریات اگر شخص مجتهد باشد، یعنی بتواند از روی دلایل شرعی وظیفه خود را تشخیص دهد، باید طبق نظریه خود عمل کند و در غیر این صورت عقل برای او دو راه معین خواهد کرد:
الف. تقلید؛ یعنی طبق فتاوا و نظریات مجتهدی که واجد شرایط است عمل کند.
ب. احتیاط؛ یعنی بر اساس نظریه تمامی و یا گروهی از مجتهدین وظیفه خود را انجام دهد. به این معنی که اگر مجتهدی کاری را جایز و دیگری حرام میداند، آن کار را ترک کند؛ و اگر مجتهدی کاری را واجب و دیگری مباح میداند، آن را بهجا آورد.
ج - اگر مجتهد زنده اعلم باشد، رجوع به میّت جایز نیست.
ج - در هر دو مسأله باید به یک نحو عمل نمود و تبعیض جایز نیست.
ج - در صورت مساوى بودن دو مجتهد، جایز است انسان در مسایلى که ارتباطى با هم ندارند، بعضى مسایل را از یکى و بعضى دیگر را از مجتهد دیگر تقلید نماید
ج - خیر نمىتوانید و تقلید از مرجع اعلم در تمام مسایل واجب است.
ج - بعد از آن که از مجتهد میّت به زنده رجوع کرد، دیگر نمىتوان به مجتهد میّت برگشت، مگر اینکه کشف شود طبق فتوایى که حین رجوع حجّیت داشته است، اصل رجوع او جایز نبوده است.
ج - باید به مجتهد اعلم زنده بپردازد.
درباره این سایت